در برخی از آیات قرآن، خداوند ولایت تشریعیه را برای رسول خدا قرار داده و در این آیه شریفه همان ولایت تشریعیه را برای امیرالمؤمنین نیز ثابت میکند.
و اکنون به چهار دسته از آیات قرآن در مورد این چهار گونه ولایت، (ولایت تکوینی و تشریعی خداوند و ولایت تشریعی رسول خدا و ولایت تشریعی امیرالمؤمنین) توجه کنید:
۱- آیاتی که اشاره به ولایت تکوینی خداوند متعال دارد و این که خداوند هرگونه تصرف در هر موجود و هر شکل تدبیر را به هر طوری که خودش بخواهد برای او هم درست و هم میسر است:
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی[1]
«آیا غیر خدا را برای خود ولی گرفته اند؟ (الله) همان ولی است که میتواند سرپرستی آنها را به عهده گیرد»
ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِی وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ[2]
«غیر از خدا برای شما ولی و شفیعی نیست آیا باز هم متذکر نمیشوید.»
و در همین معنی میفرماید:
وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ[3]
« و بدانید که خدای تعالی حائل میشود بین آدمی و قلب او و...»
٢- دسته دوم آیاتی است که ولایت تشریع شریعت، هدایت، ارشاد، توفیق و امثال این ها را برای خدای تعالی ثابت میکند آنها نیز از این قرارند:
اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُم مِنَ الظلُمَاتِ إِلَى النُورِ[4]
«خداست ولی کسانی که ایمان آوردهاند و آنان را از تاریکیها به سوی نور بیرون میآورد.»
وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا[5]
«چنان نیست برای مرد و زن با ایمان، آنگاه که خدا و رسول او، حکم کردند و فرمان دادند. در کار خود حق نظر و انتخاب داشته باشند و هر کس چنین کند یعنی در آنچه خدا و رسول او اختیار نمود عصیان ورزد و نافرمانی کند حتما از راه حق گمراه شده، گمراهی که کاملا روشن است.»
آنچه از این دو دسته آیات به دست آمد این است که برای خدای متعال دو سنخ ولایت هست یکی ولایت تکوینی و دیگری ولایت تشریعی و میتوانیم بگوییم یکی ولایت حقیقیه (که با وجود و هستی انسان سر و کار دارد) و دیگری ولایت اعتباریه (که قانون وضع میکند و برنامهریزی میکند).
۳- دسته سوم آیاتی است که ولایت تشریعیه را که در آیات قبل برای خدا ثابت میکرد، همان را برای رسول خدا ثابت میکند و قیام به تشریع و دعوت به دین و تربیت امت و حکومت بین آنان و قضاوت در آنان را از شئون و منصبهای رسالت وی میداند آن آیات عبارت است:
النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[6]
«پیامبر سزاورتر است به تدبیر مؤمنین از خود ایشان و حکمش نافذتر است از حکم خودشان.»
اِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیكَ الْكِتابَ بِالْحَقِ لِتَحْكُمَ بَینَ النََّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ[7]
«ما کتاب را به سوی تو نازل کردیم تا بین مردم به آنچه خدایت نشان داده و آموخته حکم کنی.»
أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ[8]
«اطاعت کنید خدا را واطاعت کنید رسول او را»
و آیه مبارکه ۳۶ از سوره احزاب که ضمن آیات دسته دوم بیان شده همانطوری که ولایت تشریعیه را برای خداوند ثابت میکند برای رسول خدا نیز ثابت مینماید و...
خلاصه این دسته از آیات این است که رسول خدا نیز دارای چنین ولایتی است که امت را به سوی خداوند سوق دهد و در بین آنها حکومت نموده و پایان بخش خصومتها و منازعات باشد و در تمامی شئون آنها دخالت نماید و همین طور که بر مردم اطاعت خدای تعالی واجب است اطاعت از او نیز بدون قید و شرط واجب است، پس ولایت آن حضرت به ولایت تشریعیه خداوند برمیگردد، به این معنی که چون اطاعت خداوند در امور تشریعی واجب است و اطاعت رسول خدا هم اطاعت خداست، پس رسول خدا مقدم و پیشوای آنان بوده و در نتیجه ولایت او هم همان ولایت خداوند خواهد بود.
همانطوری که آیه مبارکه ۵۹ از سوره نساء و آیه مبارکه ۳۶ از سوره احزاب و آیاتی دیگر به این معنی تصریح میکردند.
۴- دسته چهارم یعنی آیاتی که همین ولایتی را که آیات دسته سوم برای رسول خدا ثابت مینمود، برای امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب ثابت میکند از این قرار است:
همین آیه مورد بحث ما که بعد از اثبات ولایت تشریع برای خدا و رسول او به وسیله (واو) عاطفه، جمله (الذین آمنوا...) را که جز بر امیرالمؤمنین منطبق نیست به (الله و رسوله) عطف نموده و به یک سیاق، این سنخ ولایت را که گفتیم در هر سه مورد ، ولایت واحدهای است، البته برای خداوند متعال به گونه اصالت و برای رسول خدا و امیرالمؤمنین (به گونه تبعیت و به اذن خدا) ثابت میکند.
و اگر معنی ولایت در این یک آیه نسبت به خداوند غیر از معنای آن نسبت به (الذین آمنوا) باشد صرف نظر از اینکه این گونه سخن گفتن یک نحوه غلطاندازی و باعث اشتباه میشود، جا داشت قبل از (الذین آمنوا) كلمه (ولی) را تکرار کند تا ولایت خدا به معنی خود و ولایت (الذین آمنوا) به معنی خود استعمال شود و اشتباهی صورت نگیرد. همانطور که نظیر این مطلب در این آیه رعایت شده است:
قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَكُمْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ (توبه /۶۱)
ملاحظه میفرمایید، دشمنان رسول خدا میگفتند پیامبر «گوش» (حرف شنو) است یعنی هر چه میگویی تصدیق میکند، خداوند دستور می دهد به آنها بگو: «حرف شنو» بودن پیامبر برای شما بهتر است، زیرا بدین وسیله خدا را تصدیق میکند و همچنین مؤمنین را تصدیق میکند، همانطوری که میبینید در این آیه کلمه «یؤمن» تکرار شده، برای این که هر کدام معنای مخصوصی دارد، تصدیق خداوند غیر از تصدیق مؤمنین است و نظیر این مطلب در آیه «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» رعایت شده یعنی کلمه (اطیعوا) دوبار آمده، یک بار پیش از کلمه (الله) و یک بار پیش از کلمه (الرسول) ، (زیرا اطاعت از خدا غیر از اطاعت از رسول خداست، اطاعت از خدا اطاعت اصلی است و اطاعت از رسول خدا تبعی است، رسول خدا را از آن جهت باید اطاعت کنند که فرستاده خداست.)
نکته دیگر که مؤیّد یکسان بودن ولایت این سه شخصیّت است این است که لفظ «ولی» در کلمه «ولیکم» مفرد است و در عین حال به سه نفر نسبت داده شده (لااقل اگر ولایت «الذین آمنوا» غیر از ولایت خدا بود، میبایست به صورت جمع باشد مثلاً میفرمود «اولیائکم».)
تمام مفسّران همین گونه آیه را تفسیر کرده، یعنی ولایت را به یک معنی گرفته و گفتهاند در خدای متعال به طور اصالت و در غیر او به طور تبعی است.[9]
با توجه به آنچه که از سخنان مرحوم علّامه طباطبائی استفاده کردیم، اولاً معنای «ولایت» در این آیه روشن شد، ثانیاً همان ولایتی را که برای خداوند میتوانیم بر اساس این آیه ثابت کنیم برای دو شخصیّت دیگر نیز ثابت میشود وقتی معنای ولایت روشن شد، کلمه «انّما» را هم باید در نظر بگیریم که چنین ولایت فقط در درجه اول برای خدا و سپس پیامبر و بعد از آن برای «الذین آمنوا» است و با توجه به روایات زیادی که در تعیین مصداق این جمله به عنوان شأن نزول آیه مبارکه ذکر کردهاند، شخصیّت بعدی که او را با «الذین آمنوا» معرفی میکند عبارت است از وجود مقدس امیرالمؤمنین.
«شیخ طوسی» در تفسیر «تبیان» چنین میفرماید:
«وَ اعلَم أن هَذِه الآیة مِن الأدِلَةِ الواضِحَة عَلَى اِمامَة اَمیرِالمُؤمِنین بَعدَ النَبِی بِلافَصلٍ وَ وَجهُ الدلالَةِ فِیهَا اَنَه قَد ثَبَتَ أن الوَلی فِی الأیةِ بِمَعنَى الأولَى وَ الاَحَق. وَ ثَبتَ اَیضاً اَن المَعنَی بِقَولِهِ «وَ الَّذِین آمَنوا» اَمیرالمُؤمِنین فَاذا ثَبَتَ هَذان الأصلَانِ، دَلَّ عَلَى اِمامَتِه، لِاَنَ كُلَ مَن قال: إنَ مَعنَى الوَلى فِی الآیةِ مَا ذَكرنَاهُ قَال اَنهَا خَاصَة فِیه. وَ مَن قَال بِاختِصاصِها بِه قل: المُرادُ بِهَا الأمامة.»[10]
«بدان! این آیه یکی از دلائل روشن بر امامت امیرالمؤمنین بعد از رسول خداست زیرا دو چیز در این آیه مشخص است. اول این که منظور از «ولی» همان «اولی» و سرپرست است. دوم این که منظور از «والذین آمنوا» امیرالمؤمنین است، وقتی این دو اصل ثابت شود نتیجه این است که این آیه دلیل بر امامت آن حضرت خواهد بود. زیرا هر کس در تفسیر این آیه کلمه «ولی» را این گونه معنی کرده است، گفته است این آیه در شأن حضرت على نازل شده و هر کس، آیه را مخصوص آن حضرت دانسته میگوید مقصود از این آیه امامت آن حضرت است.»
و به دنبال این سخن کیفیت دلالت کلمه «ولی» را فقط بر معنای «اولی» و سرپرست و همچنین مخصوص بودن آیه را به حضرت امیرالمؤمنین به گونه تفصیل توضیح میدهند.
«مرحوم طبرسی» در تفسیر «مجمع البیان» بعد از آن که نظیر سخن «شیخ طوسی» را در تفسیر کلمه «ولی» و اختصاص آیه به مورد شأن نزول آن یعنی حضرت علی مرقوم داشته اضافه میکند که اگر بخواهیم «ولی» را به معنی دوستی بگیریم با کلمه «انّما» که در ابتدای آیه است سازش ندارد زیرا «انّما» در موردی به کار گرفته میشود که انسان بخواهد مطلبی را منحصر کند در مورد مخصوصی و از مواردی دیگر نفی نماید، بدین ترتیب اگر فرض کنیم کلمه «ولی» به معنی دوست آمده باشد باید آیه را این چنین تفسیر کرد: فقط دوست شما خدا و رسول و مؤمنینی هستند که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند؛ لازمه این گونه تفسیر کردن آن است که چون «انّما» در کلام آمده مؤمنینی دیگر که در نماز زکات نداده دوست شما نیستند و این درست نیست زیرا تمام مؤمنین دوست یکدیگرند همانطوری که قرآن میفرماید:
وَ المُؤمنونَ وَ المُؤمِنات بَعضُهُم أولیاءُ بَعضٍ[11]
« مردان مؤمن و زنان مؤمنه، هر دسته ای دوست دسته دیگر هستند.»
و وقتی ما نتوانستیم کلمه «ولی» را به معنی دوست بگیریم، باید به معنی سرپرست تفسیر کنیم، زیرا دو گونه تفسیر برای «ولی» بیشتر نمیتوانیم در نظر بگیریم، وقتی یکی از آن دو (به دلیلی که گفته شد) ممکن نباشد، چارهای جز پذیرفتن تفسیر دوم نداریم.[12]
الَّذینَ یقِیمونَ الصَّلوة، «آن کسانی که نماز را به پا میدارند.»
و این عبارت توضیحی است نسبت به جمله قبل، به عبارت دیگر مورد سوم و شخصیّت سومی که دارای ولایت است با این جمله مشخص میشود، چون اولین کسی که ولایت دارد، خداوند است و شخصیّت دوم رسول خدا و شخصیّت سوم، کسی که دارای ایمان است و چون افرادی که دارای ایمان هستند بسیارند باید فرد مورد نظر به شکل خاصی از آن جمعیّت بسیار مشخص گردد و بدین ترتیب با جمله «الَّذینَ یقِیمونَ الصَّلوة» و جملات بعدی کاملاً مشخص میشود و شخصیّت سوم بدینگونه معرفی میگردد که آن فردی است از میان مؤمنین که نماز را بپا داشته و در حال رکوع زکات میپردازند.
وَ یُؤتُونَ الزَكَوة وَ هُم رَاكِعُونَ جمله دیگری است برای مشخص کردن شخصیّت سوم، چون ممکن است گفته شود همانطوری که افراد مؤمن بسیارند، از میان آنها کسانی که نماز را بپاداشتهاند بسیارند، ولی وقتی گفته میشود از بین برپادارندگان نماز، کسی که زکات را میپردازد در حالی که مشغول انجام رکوع است، کاملاً آن شخصیّت مشخص میگردد.
بدینترتیب باید بگوییم کلمه «راکعون» که از رکوع گرفته شده درست است که معنی «رکوع» در لغت خضوع و کرنش است ولی در این جا مقصود خداوند از رکوع همان رکوع مخصوص در نماز است، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن، هنگامی که رکوع گفته میشود به همان معنی معروف آن یعنی رکوع نماز است نه به معنی خضوع، و غیر از روایاتی که در شأن نزول آیه شریفه در کتابهای تفسیر و حدیث آمده است که در تمامی آنها اشاره به نماز خواندن حضرت علی(ع) و آمدن سائل و بخشیدن انگشتری در حال رکوع دارد، جمله «یقِیمونَ الصَّلوة» قرینه و شاهد روشنی است بر این که مقصود خداوند از «راکعون» همان رکوع نماز است زیرا چنانچه ملاحظه میفرمایید قبلا میفرماید: «یقِیمونَ الصَّلوة» یعنی «نماز را به پا میدارند» و سپس میفرماید:
وَ یُؤتُونَ الزَكَوة وَ هُم رَاكِعُونَ
«و زکات میپردازند در حالی که مشغول انجام رکوع هستند.»
خودآزمایی:
- یک نمونه از آیاتی را که به ولایت تکوینی خداوند اشاره دارد، ذکر کنید.
- یک نمونه از آیاتی که ولایت تشریعی را برای امیرالمومنین ثابت میکند، ذکر کنید.
- کلمه «راکعون» در آیه «انما ولیکم الله» اشاره به چه چیزی دارد؟
پینوشتها:
[1] سوره شوری ، آیه ۹.
[2] سوره سجده، آیه ۴۱.
[3] سوره انفال، آیه ۲4.
[4] سوره بقره، آیه ۲۰۹.
[5] سوره احزاب، آیه ۳۹.
[6] سوره احزاب، آیه 6.
[7] سوره نساء، آیه ۱۰۰.
[8] سوره نساء، آیه 59.
[9] طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 17.
[10] تفسیر تبیان، ج 3، ص 599.
[11] سوره توبه، آیه ۷۱.
[12] تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 211.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت